تاریخ: ۱۰ مرداد ۱۴۰۱ - ۲۱:۱۶:۲ ، شناسه خبر: 3273
داستان اسطوره

داستان اسطوره

اسطوره داستاني تخيلي از تلاش مردماني است كه قصد بهبود زندگي خود را دارند - نويسنده در اين داستانك قصد دارد از اوليگارش و تبعات آن سخن گويد. سيدمحمدرضا ميرخاني در اين داستان از فريبكاري انسانها در سوء استفاده از قدرت مي گويد

خلاصه داستان
"اسطوره"   -   مدت مطالعه 3 دقيقه

... هرروز اخبار بيشتري از نابساماني منتشر مي شد، مردم درمانده و خسته شده بودند، مي خواستند زندگي بهتري داشته باشن. مثلا ميگفتن ورزش و بهداشت كم داريم. مقالاتي درباره مزاياي ورزش منتشر مي شد بهمراه نقل قولهاي گوناگون، گاهي اغراق آميز، ولي براي مردم قابل پذيرش بود.

زمينه آماده بود و بالاخره ورزشكار سرشناسي بپاخاست، او با اكثريت آرا، عاليترين مقام شهر را بدست گرفت. مردم او را اسطوره خطاب مي كردن. او در اولين اقدام سالن ها و پيست هاي ورزشي در گوشه كنار شهر برپا كرد حتا تعدادي از بناهاي شهر را براي اين كار تخريب كرد سپس از مهدكودك تا آموزش عالي را ملو از دروس و برنامه هاي ورزشي نمود، لباس ورزشي رواج يافت و چهره ورزشي عامل احترام و ارتقا شغلي شد، در اماكن عمومي و محل كار، زنگهاي ورزش هر 2ساعات اجرا مي شد، بسياري از قهرمانان ورزشي به شغل هاي مهم منصوب شدن ، پس از مدتي بعضي از رشته هاي ورزشي را آسيب زا تشخيص دادن و حذف كردن و فقط رشته ورزشي اسطوره مورد ترويج قرار گرفت، گاهي خبر مي آمد كه از ورود افرا چاق يا فاقد لباس ورزشي جلوگيري شده تا باعث دلگيري و تضعيف روحيه مردم نگردد، مردم هم موافق بودند، عده اي هم مي گفتن: بدون ورزش هم مي شود سالم بود، ولي كسي گوش نميداد.

مدتها گذشت و در شهر ورزشي خبري از رفاه بيشتر نشد، عوارض ورزش اجباري بيشتر از منافع آن شده بود و مردم زير بار ورزش زياد، خسته و واپس زده بودن، عده اي ورزش زوري را خلاف آزادي فردي مي دانستند و يا مي گفتن ما وضعيت جسماني مناسبي داريم، نمي خواهيم ورزش كنيم، و يا اغلب هنرمندان يا نقاش ها و شعرا ساز نا كوك مي زدند، عده اي ديگر مي گفتن فلان قهرمان، اصلا ورزشكار نيست و با دوپينگ و جراحي، ظاهرسازي كرده و يا اينكه آشنايان و هم رشته اي هاي اسطوره چرا در طبابت، مهندسي و مسايل مالي شهر اعمال نفوذ دارند...

پس از مدتي و با برملا شدن تقلب تعدادي از قهرمانان. مردم از ورزش نااميد شدن و قصد داشتن پزشك سرشناسي كه سالها در طبابت مطرح بود را براي اداره شهر انتخاب كنند. پزشك مي گفت ورزش باعث رفاه نمي شود و گاها آسيب زا نيز هست، وضع فعلي جامعه نوعي قلدري ورزشي است. او بزودي عاليترين مقام شهر را بدست مي گرفت تا در تمام مدارس و ادارات و خيابانها، اقدام به ترويج بهداشت و سلامت كند، پزشكان و پرستاران بسياري آماده بودند تا اورا همراهي كنند تا طرح هاي بيمارستاني و كلينيك ها راه اندازي كنند. مردم او را اسطوره خطاب مي كردن.

سيدمحمدرضا ميرخاني ارديبهشت 1401